نويسنده



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



سایر امکانات





به وبلاگ امین خود خوش امدید

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز
 


[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 1:0 | |







من عاشقانه دوستش دارم اما

او عاقلانه طردم میکند!

منطق او از حماقت من احمقانه تر است


[+] نوشته شده توسط SIMA در 21:35 | |







عاشقانه


[+] نوشته شده توسط SIMA در 21:34 | |







حس ناب


 

 

آدم وقـتي يـه حـس تکرار نشدني رو
با يکي تجـربه مـيکـنه ..


ديگه اون حــس رو با کـس ديگه اي
نـميـتونه تـجـربه کـنه !


بـعـضي حــس هـا ..
خــاص و نــاب هـسـتـنـد ..


مـثـل بــعـضـي آدم هـا ..!


[+] نوشته شده توسط SIMA در 17:15 | |







 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 17:12 | |







بیا سیراب کن امشب لبان تشنه آبم را

 

نوازش کن تنم ؛از من بگیر احساس نابم را

 

نشسته کنج رویایم خیال ناز چشمانت

 

بیا در گوش نجوا کن تو لالایی خوابم را

 

میان صحن آغوشت مرا با بوسه مهمان کن

 

که باران می زند امشب تن خشک سرابم را

 

به طعم شور شیرینم بیا فرهاد وار امشب

 

حریمم بشکن و حتی بگیر از تن حجابم را

 

بخوان از چشم بی تابم سوال سالها تردید

 

بگو ای عشقِ من! با شوق چشمانت؛ جوابم را

 

پریشانم نمی بینی ؟؟؟ بیا آرامش جانم

 

که تسکین می دهد عشقت تمام اضطرابم را


[+] نوشته شده توسط SIMA در 16:58 | |








[+] نوشته شده توسط SIMA در 18:11 | |







دوستت دارم

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم


[+] نوشته شده توسط SIMA در 17:59 | |







اشک


[+] نوشته شده توسط SIMA در 17:53 | |







به خاطر تو

پرسيد:

 به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم

"بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده

 هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به

خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك

 تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده

 است


[+] نوشته شده توسط SIMA در 17:42 | |







عشقم

منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده

 

ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده


 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 21:39 | |







گفته بودم دوستت دارم؟

دنبال وجهی می گردم
که تمثیل تو باشد
زلالی چشم هات
بی پایانی آسمان
مهربانی دست هات
...
نوازش گندمزار
و همین چیزهای بی پایان.
نمی دانستم دلتنگیت
قلبم را مچاله می کند
نمی دانستم وگرنه
از راه دیگری
جلو راهت سبز می شدم
تمهیدی، تولد دوباره ای، فکری
تا دوباره
در شمایلی دیگر
عاشقت شوم.
گفته بودم دوستت دارم؟

[+] نوشته شده توسط SIMA در 21:19 | |







انتظار

عکس های عاشقانه و رمانتیک احساسی


[+] نوشته شده توسط SIMA در 22:5 | |







تعطیل است...

 

می دانی؟

یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است!

و بچسبانی پشت شیشه افکارت

باید به خودت استراحت بدهی

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمامی افکاری که

پشت شیشه ذهنت صف کشیده اند

آنگاه با خودت بگویی

بگذار منتظر بمانند

 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 21:58 | |








[+] نوشته شده توسط SIMA در 20:26 | |







شب سردی ست هوا منتظر باران است

وقت خواب است و دلم پیش تو سرگردان است

شب بخیر ای نفست شرح پریشانی من

ماه پیشانی من دلبر بارانی من...


[+] نوشته شده توسط SIMA در 20:23 | |








[+] نوشته شده توسط SIMA در 22:42 | |







گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست منو فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز

که همین شوق مرا خوب ترین! کافی ست...


[+] نوشته شده توسط SIMA در 18:20 | |







برای من نوشته گذشته ها گذشته

تمام قصه ها هوس بود

برای او نوشتم برای تو هوس بود

ولی برای من نفس بود

کاشکی خبر نداشتی دیوونه نگاتم

یه مشت خاک ناچیز افتاده ای به زیر پاتم

کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم

کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم

نوشته هر چی بود تموم شد

نوشتم عمر من حروم شد

نوشته رفته ای زیادم

نوشتم شمع رو به بادم

نوشته در دلم هوس مرد

نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم زندگیمو به چشمات

کاشکی نخورده بودم به سادگی فریب حرفات

لعنت به من آسون به یه نگات شکستم

به این دل دیوونه راه گریز و ساده بستم

 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 22:29 | |







گاهی دلم میخواهد خودم را بغل کنم

ببرم بخوابانمش

لحاف را بکشم رویش

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم

حتی برایش لالایی بخوانم

وسط گریه هایش بگویم

غصه نخور خودم جان

درست میشود

اگر هم نشد به جهنم

تمام میشود

بالاخره تمام میشود

 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 18:17 | |







خواب

 

 
         یه وقتایی هست که دوست داری عشقت خواب باشه و خیلی حرفارو تو خواب بهش بگی
         بگی که بدون اون میمیری
         بگی که از بودنش خدارو ممنونی
        بگی که تمام دنیای تو توی اون خلاصه شده
       یا حتی آروم ببوسیش و خیالت راحت باشه که آرووووم خوابیده
        وتا صبح بهش نگاه کنی و از دوست داشتنش لذت ببری

                                         
موافقید؟؟

[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 21:33 | |







قـصّـه ی مـَن

 


قـصّـه ی مـَن یـه درد ِ عَـجـیـب ِ !


دَردی کـه


بـه هَـمـه ی سِـلــــولـــای بــَدن اَمــثــال شـمـا غــَریــب ِ . . . !
 

[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 21:1 | |







قلب اهنی

نقاشی تورا می کشم

ولی به جای رنگ قرمز به قلب فلزی ات

ضد زنگ میزنم!

تا از آسیب اشکهایم در امان باشد


[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 21:0 | |







دنیا

اتفاقی ست که اُفتاده...

پیدایش دنیا را می گویم،...

چه میشود کرد؟؟؟


[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 18:25 | |







ادم برفی

 

 

آدم برفی هم که باشی
 
دلت می خواهد کسی در آغوشت بگیرد
دلت می خواهد کسی کنارت باشد
تا گرمت کند
تا آرامت کند
مهم نیست     آب شدن، نیست شدن
مهم آن آرامش است ، حتی برای چند لحظه

 


[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 17:25 | |







بی خیال

 

بی خیال این همه قانون ... بی خیال این همه ترس ...
بی خیال دنیا با این همه قانونگذار بی قانون و بیخیال این همه محتسب بی حساب!!
بی خیال این همه رسولان بی معجزه و معجزات بی رسول!!
من ...  من عاشق آزاد كردن نوازش و سیب از قفس بی تابی و ترسم ،
حتی اگر به جرم خوردن سیب به زندگی تبعید شوم ....
دستهایت را به من بده ...
به جهنم كه مرا به جهنم میبرند، به خاطر عشقبازی با خیال تو..
تو ... تو خود ، بهشتی ...

[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 14:58 | |







مطلب ارسالی ازسيما

 

كاش اون لحظه كه يكي ازت ميپرسه حالت چطوره و تو جواب ميدي خوبم
 
كسي باشه كه محكم بغلت كنه و آروم تو گوشت بگه:
 
ميدونم خوب نيستي

[+] نوشته شده توسط در 10:25 | |







اعتیاد

 

کـاش آغوش هـا هم حد مجاز داشت
تا معتادش نمیشدیـم


[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 13:11 | |







ترازو عشق

 

 

دو نفر بر روی کفه ترازو میرفتن!
وزن هر کس کمتر بود کشته میشد!
از بد روزگار قرعه بنام منو یارم افتاد!
من ده روز غذا نخوردم تا یارم زنده بماند!
غافل از این که یارم به پایش وزنه بسته بود!!!!!!!!!!!!!


[+] نوشته شده توسط امین بحرینی در 11:34 | |







مطلب ارسالی ازسيما

مرا ببوس نه يك بار كه هزار بار بگذار

  عشق بازيمان چنان در شهر بپيچد

  كه رو سياه شوند آنان كه بروي جداييمان شرط بستند


[+] نوشته شده توسط در 9:51 | |



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد