نويسنده



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



سایر امکانات





برای من نوشته گذشته ها گذشته

تمام قصه ها هوس بود

برای او نوشتم برای تو هوس بود

ولی برای من نفس بود

کاشکی خبر نداشتی دیوونه نگاتم

یه مشت خاک ناچیز افتاده ای به زیر پاتم

کاشکی صدای قلبت نبود صدای قلبم

کاشکی نگفته بودم تا وقت جون دادن باهاتم

نوشته هر چی بود تموم شد

نوشتم عمر من حروم شد

نوشته رفته ای زیادم

نوشتم شمع رو به بادم

نوشته در دلم هوس مرد

نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم زندگیمو به چشمات

کاشکی نخورده بودم به سادگی فریب حرفات

لعنت به من آسون به یه نگات شکستم

به این دل دیوونه راه گریز و ساده بستم

 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 22:29 | |







گاهی دلم میخواهد خودم را بغل کنم

ببرم بخوابانمش

لحاف را بکشم رویش

دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم

حتی برایش لالایی بخوانم

وسط گریه هایش بگویم

غصه نخور خودم جان

درست میشود

اگر هم نشد به جهنم

تمام میشود

بالاخره تمام میشود

 


[+] نوشته شده توسط SIMA در 18:17 | |